19 دی

ساخت وبلاگ
سال 89 بود همین 19 دی که خبررسید یه هواپیما از تهران به مقصد ارومیه نزدیکیای فرودگاه سقوط کرد .خیلی غم انگیز بود ...فاجعه ای بود موندگار شد .سال 89 تو یه روزنامه دیگه بودم.چون کارم دفتری هستش نمیتونم مثه خبرنگارا بیرون برم ..مگر اینکه لزومی پیدا کنه .مریم یادش رفته بود دوربین ببره .دیدیم کسی تو دفتر نیست گفتن بدوبدو برو .دلم میخااس برم و شریک غم بشم تو مراسم تشیع .خیابونا انگار راهپیمایی بود همه جمع شده بود جلوی دادگستری تا تابوت اجسادو بیارن بیرون .یه ماشین 18 چرخ شایدم بزرگتر اگر اشتباه نکنم ( دقیق یادم نیست تعداد) .توی اون انبوه جمعیت که همه گریون ونالون بودن انگارکه فوت شده ها از جون و خونشون باشه.منم نتونستم خودمو کنترل کنم .بغضم ترکید وقتی کامیون تابوت ها رو دیدم.هلال احمری ها هم بالای تابوت ها ایستاده بودن.دادگستری برام معناهای زیادی داره بچه که بودم کلی با مامان از پله هاش بالا رفتم و با همه بچگی هام خاستم بدونم که چرا پدرم فوت کرده ..چرا بابا ندارم..حرفای خیلی خیلی عجیبی شنیدم.حالا چون وبلاگمه نمیخام بیشتر توضیح بدم ولی پدرم به ناحق رفت.وقتی چشمم به اون ساختمون میوفته همش به پدرم فک میکنم .همیشه یاد 4-5 سالگیم میوفتم .هنوزم یادمه چطوری از من قایم میکردن  که چراآقاجونم نیست.خدا روحشو شاد کنه.پدربزرگم تا 9 سالگیم عمرش به دنیا بود و بودن اون باعث شد بی پدری رو حس نکنم .درسته ناپدری هم داشتم ولی مهر بابا به دلم افتاده بود و دلم به بودن اون خوش بود..خدا روحشونو قرین رحمت کنه.هوای ارومیه در حد لالیگا آلوده اس.دی ماهم از نیمه گذشت هااااا.من با وجود گذران عمر و روزمرگی اصلا شکایتی ندارم..وخیلی خوشحالم که هیچ حس کمبود یا ناراحتی از باب عمرگران ندارم.خدایا شکرت باشه .هاشمی رفسنجانی هم فوت کرد.(ایست کامل قلبی ).خدا بیامرزه همه رفتگانو وهمه عزیزامونو که تو اون دیارن وهنوز خاطراتشون باهامونه .و بنظر من اونا زنده ان و روحشون همیشه کنار ماست.خدا هرچی صلاحه خودت هست .

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت: 0:52