12فروردین

ساخت وبلاگ
از دیروز دارم به شغل شریف آشپزی تو مطبخ میپردازم! داشتن تو پارکینگ  عرق بیدمشک میکشیدن .خیلی عطرو بوی دلپذیری داره .منم دیدم پایین هستن .اومدم غذا درست کردم با یه سالاد خوشمزه .سرظهری خاله اومد .ناهار آماده بود اومدن غذا خوردن. یکم بعدش دایی اینا اومدن .ننه ام گفته بود برا شام بمونین و منم زود زود غذا آماده میکردم که نمیدونم به نتیجه نرسیدن و رفتن .کلی ظرف و ظروف توسینک ظرفشویی در انتظار من بود.بسلامتی خاهری دست به سیاه وسفید نزد .دستش دردنکنه.مثه مرده ها فقط تونستم ظرفای سینکو بشورم  و بخابم.سر صبحی هم هی میخاستم بیدار شم .هی خاب میدیدم.ازون خابا که میگه بخاااب بخااب وهمش فیلم و سریال نشون میده بهت!!!این خاهری مام چسبیده اول باید تو شوشو کنی !!چون ننه مون گفته یا نگفته میگه تو اول نری من محاله بتونم برم!!! گفتم از کجا فهمیدی میگه از تحقیقات میدانی و مشاهدات عینی!منم گفتم پس برو به حال خودت یه فکری بکن .چون من قصد شوهر ندارم!!!خخخخخخخخخخخ...بعدش اینکه امروز مثلا 12 فروردین رو ز جمهوری اسلامی ایران هستش!!تا تلگرامو باز کردم دیدم از شهرستان کلی سفارش و دستور چاپ آگهی دارم !ازینطرف هم رییس زنگیده !!گفتم عیبی نداره سر فرصت عوض همشو درمیارم!!خخخخخخخ.یکم سرم گیج میزنه انگار!حالا نمیدونم چی کم داره بدنم که سرم درجای خودش جمع نمیشه ..خاله رو هم ببریم روستای خودش .ازدیروز اومده کمک خاهرش.امروز هوا خوبه برای 12 بدر منتها پایین داشتن لوازم تقطیر رو میشستن و از صبح اونجا بودن.منم دوباره یه ناهار مختصر درست کردم تا دور هم بخوریم.ببینیم چی میشه بامید خدا.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 77 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:43