11آذر

امروز بسلامتی 5 شنبه بود و ساعت کاری  تا 1ونیم بود.اونقد کار بود که تا خود ساعت 2 ونیم فط تایپیدم .موقعی که کارز یاد هست معلوم نیست عروس و دوماد کجان!!موقعی که قراره سر بکنه تو کار من زود زود میان!! قرار بود مریم بیاد !که بالاخره بعد از یکسال وشایدم بیشتر اومد.منتظر بودم بعلت اینکه صمیمیت ما خیلی زیاده!!!وقتی از مشهد برگشتم بیاد دیدنم ومنم سوغاتی نگه داشته بودم!!براش.چهلم مشهد شده ومیگه برا همکارم که از مشهد !اومده بود روسری خریدم .برا تو هم گفتم ظرف بخرم! گفتم به دردت نمیخوره!برات یه چیزی میخرم..گفتم سلامت باشی برامن کافیه .ولی خوب بود گفتیم خندیدم قهوه خوردیم وفالشونو دیدم !!خخخخخخخخخخ.برا من و خاهری عکس  هواپیما درومده !احتما این دفعه میریم کیش!!مامان هم رفته بود خونه خاهرش( خاهربزرگش) به مامان گفته دوستام میان یه مقدار حرفای ناجور میزنن تو جمع خانوما.دختراتو نیار!!!اکثرا بیوه ان دوستاش!مامان هم رفته دیده همه دخترا هستن!!جز منو خاهری!! یعنی چشم نداره ماهارو ببینه ...سرشونو تو کون همه میکنن .منتها موقع مهمونی سکته اش میگیره بگه دخترارو هم بیار!!عیبی نداره ،منم یادم نگه میدارم !...یه جریانی هست اخر ماه صفر یه نشون میندازن تو کوزه ای چیزی!!( کار زن ذوله هاس البته) بعدن که درش میارن براش یه بیت میخونن.برامن اونقدر قشنگ درومده !بذار بنویسم اینجا :

آمان اوچه وورما منه ....من بوداغین مارالیام...اوخوه آت داغاداشا...عاشقم من بورالیام

یعنی شکارچی منو نزن من آهوی این کوه هستم!!!  بعدش بیت بعدی تقریبا میشه من هرکجا برم عاشق همین جام.. ومنم سواستفاده کردم وتعبیرش کردم به نفع خودم یعنی من اگه خونه خودمم!!برم ..باز عاشق همین جام..خخخخخخخخخخخخ..چقد فرصت طلبم من .....روز خوبی بود و زمان به سرعت گذشت و من الان زمان کم آوردم//خدایا شکرت .خدایا مرسی.ولی بخاطر اومدن مریم نتونستم برم به آقاجونم و بابایی سربزنم.دیشب بارون قشنکی بارید وصبحش یه آفتاب قشنگ طلوع کرد..عکسای قهوه هم خوب درومد .یه اسم افتاد بنام مجید یا محمد!!! درون فنجان بنده .ازونجایی که مراحل بخت گشاایی رو انجام داده ایم .به نظرم یک عدد مجید یا محمد در راه است!!!خخخخخخخخخخخخخخ شوخیشم خیلی زشته!!ولی واقعا من به نتیجه قاطعی در زندگی رسیدم.وقتی خودم از بوق سگ میرم کار میکنم بهتره زندگیمو با خودم شریک بشم!!!خیلی هم عااالی....الهی بامیدخودت