2فروردین

ساخت وبلاگ
دیشب به اندازه ای حالم بد بود که نمیتونم وصفش کنم.خلاصه معده و روده درهم  وبرهم شده اند.وهیچ راه نجاتی نیست !اجیل منو به این روز انداخت یا سبزی خوردن !بازم نمیدونم.هرچی هست معدهو روده تحمل همو ندارن.گلاب به روتون  مسیر تالار وحدت رو همش طی کردم تا صبح.و صبح از خستگی طی مسافت!! و از دست دادن آب بدنم  پلاس شده بودم.گفتم بلند شم یه دوش بگیرم یه صبحونه ای چیزی به خورد این معده و روده بدم تا راهگشایی باشه .بهتر شدم هاا .ولی بعد از خوردن ناهار عروس و اجیل برداری !! همون آش و همون کاسه تشریف پیدا کردم.خاهر گرام هم چندین روزه سرماخورده هی عطسه و سرفه !!تو اتاق من میخابه  ومن از خود بیخود شدم...خلاصه بعداز ناهار رفتیم دوباره خونه دایی کوچیکه تا فلسفه خاله بازی پایدار باشه!! از وقتی وارد مجتمع شدم ..دلم میلرزید همش دعا میکردم. دم در هم یه آهی کشیدم فقط ننه ام نفهمه ان شالاه!چون مدرک جرم میشه برام!دیدم دم در بلوکشون جا نیست برا پارک..گفتم ببرم جلوی بلوک خودم پارک کنم اونجا خلوته..به فکرم رسید آشپزخونه دایی اینا رو دید بزنم که موفق شدم .باندازه دو تا سرامیک میشه عقب کشید کابینتارو وازینور به عنوان ورودی استفاده کرد.چشمم فقط داشت آشپزخونه رو متر میکرد که خاهری فهمید !!میگه داری متر میکنی !!آشپزخونه رو؟ میگم تو از کجا فهمیدی !میگه تابلویی خبر نداری ..مثه دل خسته هاا یه گوشه کز کرده بودم و دید میزدم ..خدایااااااااااااااااا فقط بامید خودت میتونم امسال زندگیمو سروسامون بدم هااا..قوبون کرمت اوستا کریم...به نتایجی هم رسیدم که وجود تلگرام باعث شده کسی از اس ام اس استفاده نکنه به جز 2 مورد که یکی همکار سالهای پیشم بود و یکیشم همکار شهرستانی سالهای پیشم بود ویکیشم !!رییس جمهور!!یعنی یک عدد زنگ هم دریافت نکردیم بجز دایی کوچیکه که میخااستن بیان عید دیدنی...الان شام ماست فرمودم تا بتونم دعوای معده و روده رو ختم بخیر کنم..اگر آشتی نکردن پامو میذارم درمانگاه با یک عدد سرم مجبور میشن دست از این اداهاشون بردارن .والا .با کسی شوخی ندارم من..واینکه من امسال از دادن عیدی ممانعت کردم ودارم اقتصاد مقاومتیم رو اجرایی میکنم .بامید خداااااااااااااا...

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 19:32