15 آذر

ساخت وبلاگ

من دیگه رسما با این پیشی کوچولو دوست شدم ! دیروز داشتم دنبالش میگشتم دیدم از خونه همسایه روبرویی که یه زن و شوهر هستن داره درمیاد! پیشتوک نازیه .اصلا صدا مدا نداره فقط بغل میخاد!خانومه باهام یکم خوش وبش کرد بعدش گفت نترسی ها این پیشی رفته خونه من! تا درومد دیدم فقط منو دوس نداره ! خیانتکاره!!!خیلی نازه. میاد وایمیسه کنار راه پله ها. هرکی تعارف زد بدوبدو میره خونش! نه میو میکنه نه چیزی...تا خاستم دروباز کنم دیدم وایساده تو صف انتظار که بیاد یکمی هم اینور.گفتم پیشتوکی !من تورو از دور دوس دارم. پاهات تمیز نیست که.تازه من میترسم دست بهش بزنم .از دور خوبه .دوری و دوستی!!امروزم قشنگ باز منتظر من بود.وقتی اون نیست من دنبالشم ! وقتی من نیستم اون دم دره! رابطه خوبیه! عاشقانه اس!!خخخ.تازه همش میخاد بیاد خونه منوببینه ! منم میگم بای بای !دم در خوبه. چیزی هم نمیشه داد دستش بخوره. یه وقت اینور اونور میریزه ! کثیف کاری بکنه .خوب نیست.ولی پیشتوک ناز پرورده ای هستش. به این سلام کردن خیلی ارزش داره..من دارم یخ میزنم تو این خونه. میم میگه بزنگ بگو خب .زنگیدم به هیئت مدیره ساختمون گفتم .میگم بیا ببین اگه رادیات من گرما داره !هرچی میخای بگوو. میگه میرم یکم زیادش میکنم! اینا ازقصد درجه شوفاژو پایین میارن که مصرف نره بالا!ملت هم ازونور بخاری گازی زدن و لوله شو دادن بیرون از شیشه !هی میگم یه دونه هم من بخرم بخاری گازی بعدش میگم  بیخیال. ولی خب حلال نیست که شارژ منو اونها همش 20 تومن فرق داره.خونه 4نفری و سه نفری کجا!خونه یه نفری کجا!! داییم میگه کار سندهامون دست ایناس آدم نمیتونه زیاد بحث کنه! چه میدونم! رفتم خرید کردم.یه جفت دمپایی ابری گرم و نرم خریدم. یه لحظه یاد وانیا افتادم .دمپایی  دوس داره مثه من.بعدش گفتم اونا وسایل لاکچری !استفاده میکنن. اندازه پامون یکیه آخه!خخخخخ...بعدش گفتم خودشیرینی بیجا نکن عزیز دلم!هرجوری باهات برخورد دارن همونجوری رفتار کن. محبت کیلویی چنده!محبت دون هستن یه زنگ بزنن بعددوماه و نیم که باهم بودیم! دقیقا دوماه پیش باهم بودیم.بیخیال. ولی هی میگم یه پولی بدم به مامان تا مهمونی بگیره...نوه های آقاجونو دور هم ببینم. بعدش میگم زیادی حرف نزن ! همش حس میکنم دورهم بودنمون آقاجونو خوشحال میکنه..ولی خب مام آدمیم دیگه !یه زنگی بزنن تا منم خوشحال بشم! اقاجونم خوشحال شه  که پسراش حواسشون بهم هست.درسته؟ والا جای دوری نمیره که.قضیه مهمونی که میخاستم بگیرمو هم بیخیال شدم.بیخودی نخودی نشم .بقول مامان همه گرفتارن!منم گرفتارم سه ماهه چشممو دوختم یه ست مبل بخرم .هنوز نتونستم.دیروز یه شیطنت کردم .به میم گفتم میخان برام کادوی شب یلدا بیارن !!داداشام!!خخخخ. میخان نقد بدن!!خخخخ!برگشت نوشت که یه مقدار هم خودت بذار .یه مقدار هم من میزارم! مبل میخریم واست!خخخخخ..گفتم نکنه میخای برام  کادوی یلدا بخری!هیچی نگفت!! اینا فقط بلدن حرف بزنن.یعنی اگه سرآقاجونم سلامت..دوزار پول نداشتم ها .تف هم نمیکردن کف دستم!چه برسه به اینکه بخان به منم فک کنن.خدایا شکرت باشه ها..ولی فقط خاستم بدونم چی میگه!ولی بنظرم اون یه جمله ای هم که گفت پشیمون شد!!خخخ...مهم نیست...بعدش یه کیف همرنگ نیم بوتم خریدم. خوشجله.سردرد بدی داشتم یه چیزی بیرون خوردم. و اومدم خونه یکمی هم ماست خوردم.گرفتم خابیدم. چقدرخرس گنده ای شدم همش میخابم. همش هم داره بارون میاد..خوبه بارون میاد وگرنه من هی میرم ولخرجی میکنم.خخخخ.خوبه برای خوشی خودم دارم از کارت خودم مایه میذارم دیگه .خیلی هم عالی.ولی یه دونه میز اتو باید با مادر برم بگیرم. یا فردا یا هفته دیگه. 450 تا میشه فک کنم. خیلی خوشجلن .میشه بعدن هم که چرخ خیاطی خریدم برذارم داخل کمدش..کار قشنگیه خیلی دوست دارم.پروسه خرس خریدنو هم بیخیال نمیشم. یه خرس گنده با پاهای دراز !!!یوووهوووووووووووووووووووووو...سپر ماشین هم همونجوری مونده!وااای فردا برم خونه مامان میفهمن!!یا خداااااااااااا...چقدر بی عقلم! باید میدادمش عوض کنن. نمیخام نگران باشه مادر از بابت من...ان شالاه نمیبینه ..خخخخ.خدایا شکرت باشه ..ببخش منو ...امیدوارم سال دیگه هم بتونم با روزنامه کار کنم و به چیزای بزرگنری فک کنم تو زندگیم.الهی بامید خودت...ولی همش فک میکنم دل کندن از نانازم چقدر سخته...این وقتی طوریش میشه من گریه ام میگیره!!ولی اینم بگم از وقتی اومدم خونه خودم بی احساس شدم....خخخخخ..ولی باز نانازمو دوس دارم.بطری اب ریخته تو ماشین یا چی شده .موکت کفش خیسه قشنگ .نمیدونم چه جوری خشکش کنم. روزنامه میندازم ولی آبشو کامل نمیگیره!!باید برم خونه مامان بندازم داخل پارکینگ با سشوار خشکش کنم .شاید بهتر شد...

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 85 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 16:25