15 تیر

ساخت وبلاگ

دیروز سردرد بدی داشتم .هوا خیلی خیلی گرمه.همش اب و روغن قاطی میکنم.عصری مریم زنگید .یکم با اون حرفیدم  .تی وی نیگا کردم که زهرا زنگید ...شام سبک خوردم ...بعد شام خاله کوچیکه زنگید..دیدم سردردم تموم نمیشه .تا دیر وقت نتونستم بخابم.وحشتناکه این گرما .بقولی سرد میشه مینالیم.گرم میشه مینالیم...داشتم حساب  کتاب میکردم که احتمالا نتونم مبل وتخت بگیرم.چون چشمم به اون قرعه کشی بود که اسمم درنیومد.بجز اون فکرم جایی نمیرفت.ماه دیگه  بدهی هام میشه دو تومن در ماه...پس اندازی هم نمیشه انجام داد..باز خدا بزرگه ببینیم چی پیش میاد.دارم فک میکنم که بار سنگینی رو دوشم گذاشتم.چون بقولی آش کشک خودمه به اون یه مقدار پس اندازی هم که برای روز مباداس نمیتونم دست بزنم...امید بخدا... 

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 21 تير 1397 ساعت: 14:01