20 شهریور

ساخت وبلاگ

امروز پایانی شد برای تموم آرزوهایی که میتونستم ومیشد برای خونه ام  ،امسال داشته باشم ونشد...دوتا مشتری اومد و هردوشون پسندیدن.منتها دومی رو مناسبتر دیدم.اولی زن جماعت بود! راستیتش برخلاف زن بودن خودم !(ببخشید به کسی توهین نشه) با زن جماعت نمیتونم معامله کنم.یه خانوم بود با یه دختر و بنظر میومد که مطلقه اس.نرسیده نداریشو به رخ کشید! البته خدا به همه رزق وروزی زیادی بده ولی واقعا حوصله بحثای زن زوله گی رو ندارم .که همشون حکایت از ندارمه.بازم ببخشید قصد توهین به هیچ خانوم گلی رو نداشتم.چون حقیقتش خودم دارم از روی لج و لجبازی اجاره میدم خونه رو .میخام کسی باشه مثه مستاجر قبلی ،که خدا برکت بده به زندگی وروزی و رزقش.(واقعا پدرش آقابود ) این اقا هم دقت نکردم مثه من دهه شصتی میزدن! سوخته بودن انگار!!امروز بیعانه دادن و اجاره نامه رو امضا کردیم و فردا کلیدارو تحویل میدم.یه نیم ساعتی تا بیان وسط اتاق دراز کشیدم.حس خوبی بود .یه لحظه گفتم کاش میتونستم الان سرمو بذارم اینجا رو بالشم و خستگیمو در کنم!!روز آخر بود ...این دفعه ناراحت نشدم .فقط تاکید کردم که من دوماه مونده بهتون اطلاع خاهم داد برای تحویل اپارتمان .از فردا وسایلای بیشتر برقیمو شروع میکنم تا بخرم .هرچی دیدم میخرم !!البته لوازم برقی کوچیک مدنظرمه برای نمایش دادن اینکه دارم وسایل خونه میخرم.ست قابلمه هامو گرفتم .رنگشون زرشک-بادمجونیه .قیمتشون مناسب بود .البه باید قابلمه مسی هم باید بخرم که خیلی فایده داره.ست بشقابام هم انتخاب کردم چینی بدون طرح و ساده.خیلی قشنگن.بعدش اتو و چرخ خیاطی و هم زنو وچرخ گوشت و لوازم برقی کوچیک که بشه راحت جابجا کرد.فقط چشمم مونده به یه دست مبل خیلی قشنگه اسپورت که همش یه میلیونه قیمتش...اونارم نمیتونم بگیرم چون جا ندارم .خدا جووون خودت دیدی لال شدم و اجاره نامه رو امضا کردم..منو دریاب که میدونم همه مصلحتات از روی خیربنده ات هستش....فقط کمکم کن .آرزوهامو میخام دوباره بسازم ...ازنو...تنهایی رفته بودم اپارتمان.ننه ام رو نبردم.یکم پیش بهش گفتم خونه رو اجاره دادم فقط گفت کار خوبی کردی .هیچی نپرسید..امید بخداا فقط... فردا باید برم چکاب کامل بدم. چند وقتیه وضعیت قفسه سینه ام خیلی خرابه .حتی حس میکنم نفسم بالا نمیاد!! دیروز با خانوم محمدی رفتیم یه دکتر عمومی گفتش یه چکاب کامل بده ببینیم وضعیت چه جوریه .اگه تشخیص نده باید برم پیش یه دکتر متخصص.قفسه سینه ام از جا کنده میشه .عصبانی که میشم  نفسم بالا نمیاد .ریه هام شاید مشکلی داشته باشه.البته مشکل عصبی هم تاثیر داره .حالا شاید خودم گفتم ولی دکتر چسبید که از عصبانیته که اینجور میشی ولی واقعا شدیده اذیتش .بامید خدااا.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : شهریور, نویسنده : 9soly618 بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 7:00