23مرداد

ساخت وبلاگ

دوشنبه 23 مرداد 1396

مشتری که پریروز خونه رو دیده بود. و فک کنم نوشتم که روی سرامیکا یه بالا پایین پرید وامتحان کرد ،پسندید.البته چون بنگاهی به من گفتش که این اقا مهندس شهرداری هستن و درحال خونه سازی .بنظرم اومد که چون یه چیزایی حالیش میشد بحث سرامیکای کف رو نکرد.واینکه داره خونه میسازه و احتمالا کمترازیک سال بخاد مستاجر خونه ام بشه.این اقای بنگاهی تا ساعت4 مارو کشوند بنگاه .پیرمرد خوبی اومد بنظرم.منم با ننه ام رفتم .گفتش شوهرمو هم بگین بیاد منم تو ماشین با لحن خیلی تندی گفتم گورومساخ لازم نیست برامن..اگه تو لازم داری بریم برش داریم.واینکه بعدش گفتم پشت تلفن هم غیرت لازم ندارم کسی به رخ من بکشه!!یعنی علی اقای گل که داداشم باشه.خیلی وقتا یه غروری تو خودم حس میکنم که همش میخام به خودم متکی باشم .خوشم نمیاد به کسی بگم بیا این کاروبکنیم یا اون کارو !!غرور یا خودخاهی .هرچی هست از اول اینجوری بار اومدم دیگه...خلاصه رفتیم و بیعانه گرفتیم از طرف و اینکه از حرفاش آدم چشم و دل سیری اومد.گفتش شاید من زودتر از یه سال خالی کنم خونه رو و میتونم منتظر بشم تا موعد سال که شما مستاجر جدید پیدا کنین و مشکلی هم از بابت اجاره و رهن قبل از موعد نداشته باشیم ..من حقیقتش دوس ندارم با زن زوله ها معامله کنم...اون خانوم مسن بود نرسیده ندارم ندارم میکرد نمیدونم منو شوهر میخاست فرض کنه مثه ننه ام یا نداریشو میخاست بهم اجاره بده سرهرماه..باز این بنظرم بهتره .میگه من تاحالا اجاره نشین نشدم..بار اولمه .4 نفرن.بهرحال قبل رفتن به بنگاه یه دعا کردم که خدا اینا تا اواسط بهار فقط  مستاجر اون خونه بشن.موقع خدافظی پیرمرد بنگاهی گفتش خیالت راحت انگاری تا بهار میخاد بشینه.دلم آروم شد.به خودشم گفتم دوماه قبل تخلیه بهم خبر بدیم.تا خود شب حالم بهم خوردو یه بار قشنگ بالا آوردم. سردرد بدی به جونم افتاده بود.توماشین یه تیکه هم به ننه ام انداختم که من تا سال دیگه تصمیم عوض نخاهد شد .نمیدونم تصمیم تو عوض خاهد شد یا نه!!!اگه منو مثه میمون بازی بده.خدا شاهده قید همشونو میزنم.همشونووو.خسته ام...یکی از اگهی هارم فرستادم به اشتباه یه روزنامه دیگه!!حالم خوب نیست قراره 25 مرداد پول پیش رو هم به حساب بریزه و سرظهری برم کلیدارو تحویل بدم.دلم میخاد برممم یه دراز کوچولو بکشم تو خونه...شایدم نرم.چون دلم بیشتر کباب میشه...بازم صلاح خدا هرچی باشه ولی اینکه میخاد کمتر ازیه سال بشینه خوشحالم حقیقتا..

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : مرداد, نویسنده : 9soly618 بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1396 ساعت: 21:29