6خرداد

ساخت وبلاگ

شنبه 6 خرداد 1396

بالاخره عیادت کردن از مامان تموم شد توسط فامیل و آشنا. دیروز حتی مریم هم اومد.مامان هم کماکان به استراحتش نمیرسه ومن هم کاری ندارم .چون آش کشک خودشه باید مراقب باشه.حالم بهتر شده وفردا باید این قسطمو پرداخت کنم.رییس هم زحمت کشید در راستای تکریم ! 100 تا هم از حقوقمو نداد.تو قرعه کشی هم ،نفر این ماه بود که 300 تا هم از بابت اون ازمن گرفت! منم یادم بمونه بعد از چندین !ماه که نوبت من شد! منم پول قرعه کشی رو بگیرم ازش! وبگم اخه بهتره واریز بشه تا حساب کتابا بهم نریزه! عین جمله خودش! وسلام علیکم ...زمان باقیمانده هم برای آزاد سازی خرمشهر من! 40 روزه تقریبا...بامید خدااا.دارم فک میکنم اول رنگ خونه بعد پارکت .اول اول هم باید اون رادیاتای گنده گنده باز بشه از اتاقا و پذیرایی.مهدی هم مثلا قول داده ! ببینیم چی میشه .رییس هم نمیدونم چشه .میخاد زود زود وام جورکنه برا پسرش ! خبری نباشه صلواتت.البته خیر باشه .به من چه...مردم پدر دارن داره تلاش میکنه برا پسرش.خداهم به خدایی خودش بالاسرمه .غمی ندارم.((میگه بخدا هیشکی به جز تو واسه من خدا نمیشه...)) چقد قشنگ میخونه ...خداایا بامید و لطف خودت خرمشهر منم آزاد کن!!خدایااااااااااااا.. من یه جوری شدم؛ حسی ندارم به اینکه اگه مستقل شم ،روش زندگیم عوض شه! من آدم نمیشم انگار.ولی باید برم ،باید جداشد.باید چندصباحی جور دیگر زندگی کرد!!سهراب قایقت کجاااست !من هوای تازه میخاام...واااااای ولی باید پله پله قدم برداشت..پله پله تا زندگی جدید.پله پله تا تغییرات خوب....خدایا کمکم کن.فک کنم ننه ام یه چندتا جمله جدید بهم بگه .انگیزه پیدا میکنم برای رفتن!!!خخخخخخخخخخخخخخخ...دیروز مریم میگه به رییسم میپیچم تا منو اخراج کنه!!تا بتونم از بیمه بیکاری استفاده کنم!!!جل الخالق!!میگم این کارفرماست هااا..تا خبردار بشی ترک کارتو میزنه! بشین سرجات..میگه نه رفتم پرسیدم .اون منو اخراج کنه من میرم شکایت کنم تا  بتونم از بیمه بیکاری استفاده کنم.اخه جالبش اینجااس میخاد پول از بیمه دربیاد .رییس محترمه نمییخاان براشون ترتیبی اتخاذ کنه تا از بیمه بیکاری استفاده کنه...منم دارم صبر اتخاذ میکنم ببینم رییس محترمه من چی تو سرشه..شهرستان واریزی انجام داد چندروز پیش .حالا موندم چرا تو گیرو گوره 100 تای من مونده!!!ان شالاه خیره...اخه من بهش گفتم لطفا مبلغ قرعه کشی رو نه شما به من پرداخت کنین و نه من به شما پرداخت کنم.گفتش نخیر بهتره واریزیا انجام بشه تا حسابا بهم نریزه! رییس است دیگر!!خانوم محمدی میگه سعی کن پس انداز داشته باشی وهمه رو یه جا خرج نکن ..البته بامید خدااا هزینه خیلی بالا برام کابینت بندیه که قسطی انجامش میدم.بامید خودش لوازم ضروری رو تا پایان سال میتونم بگیرم و بچینم تو خونه.کااش از اول تو مخمون نمیچپوندن که آدم با ازدواج کردن باید از خونوادش جدابشه .ومستقل شه...کاش تفکراتمون وسیعتر بود.اای خداااااااااااااا...من همون خدارو دارم که پارسال تقدیرمو تو شبای قدر رقم زد.امیدم به خودشه..قوربونش برم که هوامونو داره .الهی بامید خودددت.خیلی تنهااام.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 5:02