13فروردین

ساخت وبلاگ
 واینک 13 فروردین 96:  چندساله میریم داخل شهر ، همین کنار رود شهرچائی تو یکی از پارکاش میشینیم. کنار رود بودنش خوبه.بند وبساط سیزده رو آماده کردیم وراه افتادیم.حس خوبی بود از صبح تو دلم.منتها یا شوهر ننه ام زر میزد یا خاهری!!ماشالاه زر زدنشون در حد لالیگاس.تا یه روز تعطیل میشه و تو خونه جمع میشیم.البته نسبت به سالهای دور خیلی بهتره...خاهری هی میگفت بارون بیاد برف بیاد سیل بیاد!!نریم بیرون!پارسال که داخل شهر خلوت بود تقریبا ولی امسال داخل شهر به چشمم پر از جمعیت اومد.رفتیم یه گوشه بساط پهن کردیم هی عکس گرفتیم!هی عکس گرفتیم!!به خاهری میگم تو نبودی میگفتی بیرون نریم !سیل بیاد بارون بیاد!میگه نه الان خوبه بریم اونجاها هم عکس بگیریم!!یعنی سیر نمیشدهااا..خوب بود شکر خداا.سبزه رو هم من گره زدم!میگم یا شوهرررررررر خاهررررررر!!!خاهری خوشش اومد اما! بعدش چندتا دیگه گره زدم به نیت یه خونه آماده با تمام لوازمش...وسلامتی همه مووون..الهی بامید خودددت.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 70 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:43