30 فروردین

ساخت وبلاگ
 اولین ماه سال هم تموم شد .وبا خاطرات گهرباری که از ذهن من شاید پاک نشه! تجارب زندگی هست و برای بقا ودوام زندگی لازمه! تجاربی که با توهین و تحقیر بدست میاد! والبته با فشارهای روحی و جسمی و مادی بسیار که همراه خاهدبود وهست.چندروز بود دلم واقعا داشت میترکید ازتنهایی.یعنی مثه بچه های 3 ساله میشم که میخام بهم محبت بشه  بهم توجه بشه و بقولی لی لی به لالام بذارن! حس میکنم مثه پیرزنها شدم.شورو شوقی ندارم.فقط میخام مستاجر خونه رو خالی کنه! فقط میخام اونروز برسه و ببینم خونه ام خالی شده وآماده  است برای یه شروع .یه شروع برای استقلال .یه شروع برای زندگی دوباره.گاها میگم شاید تنهایی هیچ جون دوباره بهم نده هاا.ولی میگم درگیر خرید لوازم و تعمیر خونه که بشم .یادم میره به حسای خودم توجه کنم وشاید بامید خداا چیدن وسایل خونم منو آروم کنه.البته ناراضی نیستم ازین وضعیت .چون چند ساله ننه ام داره باهام این رفتارو میکنه .چیز غیر طبیعی نیست .فقط نوع برخورداش به سمت بی احترامی و توهین و تحقیز بیشتری پیش میره .ومن باید تحمل کنم.دیروز نه پریروز خانوم محمدی تو تلگرام پیام داد که بریم بستنی.گفتم نه بمونه فردا بریم .با کلی ترس ازینکه تا بگم دارم میرم بیرون سین جیم بشم واینا.3 بار گفتم من دارم میرم بیرون و صدایی از کسی در نیومد! بماند! ازونور هم تو تلگرام یه جاشمعی دیده بودم داخل یه قفس کوچیک که چندتا پروانه داره.تقریبا وقتی ناراحتم یا دپرس یا پیاده روی میتونه حالمو خوب کنه یا یه خرید!!!در حد لالیگا..که البته از مورد دوم تحریم رو از اخر سال پیش اجرا کردیم تا الی آخر..چند وقته دلم میخاد برم یه کیف خوشجل بخرم ولی میبینم نمیشه!یه مقدار دارم تحریمو اجرا میکنم ولی میبینم ازیه گوشه ای یه چیزی میگیرم و خرج میشه.همش بامید خدااا دارم پیش میرم .چون تنها امیده همه ماهاست.خلاصه دیروز رفتیم و ادرس این خانوم تلگرامی نزدیک بود .رفتم ازش گرفتم.با خانوم محمدی بودم.ازونجا هم رفتیم بند.وگفتش یه چای نبات بخوریم.خیلی بهش چسبید .منم درست جایی بردمش که خاطرات خیلی دورترم !سرباز کرد! بیخیال.ازین خاطرات عشقی کشکی که به قول خانوم محمدی همه تجربش کردن.خیلی بهش خوش گذشت برای منم همینطور هاا.ولی فقط وقتی پشت فرمون میشینم لذت نمیبرم از تفریحی که انجام میدم.دوس دارم مثه قدیما!!مثه پرنسسا !!(خخخخخخخخخخخ) بیان دنبالم و منو ببرن بیرون!!(بازم خخخخخخخخخخخ) صبحی از همکارا زنگیدن و گفتن که میخاییم قرعه کشی راه بندازیم.اونم با 20 نفر وماهی 100 تومنو بمبلغ 2 میلیون تومان که میشه 20 ماهه !منم منو منو کردم وسرظهری گفتم بذار حالا خدابزرگه 2 میلیونم گره باز میکنه از کار آدم.من که دنبال وام هستم.این نه سود میگیره نه دیرکرد! بعدش که اومدم خونه به این فک کردم حالا که من میخاستم وام بگیرم و نمیدونستم با کدوم پول!چون سپرده هامو هم میخام فسخ کنم ؛ نمیشه .اگرم بگیرم با سپرده اونوقت نمیشه به اونا دست زد!خب بذار برای مبلغ بیشتری شرکت کنم تو قرعه کشی.زنگیدم همکارم گفتش ما 2نفرم لازم داریم! گفتم پس منو 3 نفر بنویسین.حالا یا نصیب و یا قسمت زد اسم من پی در پی اومد بیرون! اونوقت نور علی نور میشه !یعنی بجای قسط وچک من راحت نقد پولمو میدم وکارمو میکنم.یعنی کابینتو که حتما قسطی میدم.چون یه چیزیه که الان چک بدی برات کار میکنن.از بانک هم میخام دسته چک بگیرم.البته رییس گفتش جای نگرانی نیست من چک میدم!رییس چقد قشنگه !ایشالاه مبارکش باد! داشتم فک میکردم اگه 700 تا حقوق بده امسال .خوب میشه وداشتم دخل و خرجمو بررسی میکردم.دیدم 400 تا از الان قسط میدم ماهی برای بیمه 50 تومن و50 تا قسط خود خونه و 300 تا قرعه کشی و البته خونه خالی شد باید 50 تاهم شارژ خونه خالی بدم!میشه 450 تا .عوضش بامید خدا 6 میلیونم تا پایان سال درمیاد برام از قرعه کشی واین خیلی میتونه کمک کنه.بعضی چیزارو که نقد میخام .راحت میرم میخرم.داشتم به اینا فک میکردم که دیدم اس اومد  ازبانک.واااااااااااااای دوباره رییس چقد قشنگه (البته منم قشنگم هااا ؛ مثه خر کار میکنم!!!) برام700 تا واریز کرده ...مچکرم رییسم ....یعنی باندازه ای، شکرخدا کار زیاده که دور از جووون خر !!هرچقد میتایپم تمومی نداره!خدا برکت انداخته میدونم.قوبونش برم.واینکه بنظرم خدا نظر کنه و این 6 میلیون قرعه کشی پشت سرهم دربیاد ..چه شود ...نور علی نووووووووور...اینا همیشه قرعه کشی میکنن منتها این دفعه نمیدونم چی شده به ما هم گفتن.میگم سبب خیر میشی هاا یه پارتی بازی هم بکنین این وسط..ولی سه نفر ضریب مبلغو میبره بالا و احتمال قرعه رو میبره بالا.6 میلیون کم پولی نیستا..میشه 4 میلیون داد مبل..و2 میلیون دا یه تخت خاب گردالی خوشجل خرید...خداجووون بامید خوددت.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 64 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:43