1فروردین96

ساخت وبلاگ

الان 1 فروردین 1396 حقیقی رو طی کردیم.دیشب ماهان خونه ما بود منم کلی خسته بودم همیشه عادت دارم ظهری بخابم ،چون نتونستم براهمین خسته بودم.صبحی پاشدم دنبال ماهان میگشتم دیدم تو اتاق عزیزش خابیده. صبحونه خوردیم و مامااینا رفتن حیاط وماهان هم باهاشون .که خروسه !تو حیاط بچه مونو نوک زده .دیدیم صدای گریه میاد .یعنی کتک زدن خروسو!هااااا..اول سالی خاستن ادبش کنن.سرظهری علی اینا اومدن و ناهارم بامابودن .علی نمیخااس بره .زنش میگفت بریم غذاداریم تو خونه !باهم ناهار خوردیم و رفتن یه کارایی طبقه همکفش میخان انجام بدن برا سنگک پزی .باید درست کنن طبقه همکف رو.خاله کوچیکه هم اومدن و خاله وسطی هم اومد .ماهم گفتین بریم دیدن خاله کوچیک مامان!!خاله بازی بود دیگه فقط..برگشتنی داشتیم میرفتیم خونه خاله کوچیکه ! اولین زنگ گوشیم به صدا دراومد ...دایی کوچیکه بود ..اونام یکم پیش با خاله بزرگ اومدن!!!اوه!!!!!!!!!!! خاله بازی خاله بازی!!! بعدش الان نشستیم غیبت دختر ناتنی دایی رو کردیم .البته دختر خونده میشه فقط... دختره ورداشته ابروهای پرپشتشو تاتو.کرده!!! میگم مردم پول اضافی دارن هااا البته نه دایی رو قشنگ میتیغن .اونوقت ما براحق و حقوق خودمون باید هی تف بندازن رو سرمون که از تو جوب جمعت کردیم و اگه حقوق پدرت نبود دانشگاه مانشگاه هم خبری نبود!!خوبه شوهر نکردم میخااس جهاز منو چه طوری بده !موندم....واقعا اگه15 سال پیش شوشو میکردم زبونم لال!!! میخااس چطوری جهازمو بده !!  بازم شکررررررررررررررررخدااا ..بامید خدا گفتم برا خاطر حقم هر حرفی و سخنی رو باید بشنوم ...من که از موقع سهم الارث گرفتن همه چی شنیدم فقط تف به صورتم ننداخته ننه ام!!! وگرنه هرتوهینی شنیدم اینام روش!!!میشنوم !!من حق خودمو لازم دارم تا بتونم برا خودم زندگی درست کنم همین....خدایااااااااااااا خودت عالمی ....فقط خودت خداااااااجون


یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 19:32