4فروردین

ساخت وبلاگ
 دیشب بارون زده بود همه جا .ابری بود و گاهی آفتاب میزد.قرار بود بریم روستا.دلم میخاس سبزه ها رو ببینم .حاضرشدیم  ورفتیم شوشوی ننه مو از محل کارش برداشتییم و تو جاده رسیدیم به  یه نهالستان و کلی نهال و ریشه و اینا خریدن.بعدش رفتیم خونه خاله که تو روستاس.بامید خداا خاله بازی دیگه تموم شد .درختا شکوفه نکردن هنوز.خوبه. اگه هوا سرد باشه دیر شکوفه میدن و باعث میشه  تا حدودی حفظ بشه میوه های رو درختا.من فکر میکردم ناهارو میمونیم شال و کلاه برداشته بودم با خودم.ولی اینا قصد موندن نداشتن ،میخاستم همه درختا و سبزه هارو ببینم که نشد! دیگه اومدم سریال شستشوی لباسامو هم پایان دادم.آخه دوس ندارم بندازم تو لباسشویی ؛واسه همین دسته بندی کردم و تو تعطیلات عید سه تا کارو انجام دادم:1-گشت و گذار در سواحل تلگرام2- سریال خاله بازی3- شستشوی لباسهای معوقه! حالا از فردا مثه بچه آدم میریم سرکار واز بهارو طبیعت لذت میبریم.به خانوم محمدی هم باید سر بزنم .حالا براش عید دیدنی چی ببرم خوبه؟ اون برا چهارشنبه سوزی یه پالت لوازم آرایشی داد ازونا که طبقه طبقه ان...خیلی وقت بود دنبال همچین چیزی میگشتم...باید یه چیزی بخرم.تازه چندتا هم گلدون لازم دارم .فردا باید بگیرم .بامید خداااا ببینیم چی پیش میاد .خوب شد  این آقای کونی (به گفته خودش ؛مهدی رو میگم) برام تبریک مبریک نفرستاد .منو از بلاکی درآورده تو تلگرام..فک میکنه بهار بیاد یا عید بیاد دیگه فحشایی که به هم دادیم و حرفایی که بهم زدیم از اعتبار میوفته!!!ولی من تصمیم جدیه .امروز یکی از دوستای تلگرامی شهرستانی گفتش که هفته دیگه میاد اروم!میتونم ببینمت! منم گفتم نمیدونم!!!اصلا هیچ حسی ندارم برم با کسی قرار بذارم..که چی بشه !آخرش بشیم مسئول پاشش زندگی مردم!!آخرش ترشتر از ترش و تلختر از زهر بشیم!! بیخیاال .من فقط بامید خدا سرم تو کار خودمه تا زندگیمو بسازم.با کسی کاری و حرفی ندارم .دنبال حق خودم از زندگیم هستم اونم فقط بامید خداااا.

یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1396 ساعت: 19:32