18آذر

ساخت وبلاگ

فقط همین که گلایه ای نمیکنم از این همه کار واین همه خستگی  (البته بصورت آشکارا) ...یعنی میتونم بگم فقط امروز تونستم ساعت 1ونیم  تمومش کنم! چندوقته هی درگیر اینم که رادیات واحدو بدم عوض کنن .ولی نه مستاجرو میشه پیدا کرد نه تعمیرکارو...رادیات اتاق چکه میکنه !منم گفتم بهتر سریع بدم عوضش کنن.یکی از پسرا گفت درو بستیم و اینا استفاده نمیکنیم ازون اتاق.منم با خودم گفتم بهرحاال اجاره میده که استفاده کنه  از خونه.تازه ماهی 80 تومن پول شارژ میدن.صبحی باهاشون هماهنگ شدم .رادیاتو گذاشتم تو ماشین.گفتم جمعه بزنگین .تعمیرکار بیاد نصبش کنه.با این آقای شوفاژ کاره چندساله همسایه ایم تو محل کار..صبحی رادیاتو گذاشتن تو ماشین ، میگه خودت برش نداری هاا ..به پسرا بگو بیان ورش دارن!میگه یه وقت لوتی بازی در نیاری هاااااااااااا!!! با خودم میگم اینم فهمیده من بلد نیستم مثه زنها رفتار کنم!!!خوبه میدونن دختر پدرم هستم...سرظهری رفتم سرخاک پدرم  و بابایی .اونقد گلایول هاای خوشرنگی آورده بودن که نمیدونستم چه رنگی بخرم..خدا روحشونو بیامرزه..به آقاجونم هم گفتم که میخام  با حقوقی که ازت بهم رسیده ،پس انداز کنم تا جهاز بگیرم...قوبونش برم.بامید خداا مادر گرام هم هیچی نمیگه.هفته وحشتناک پرکاری بود.بامید خداا پربار باشه .براخودم هم خوبه .همش کار میکنم خسته میشم!!میخابم!!کار میکنم !خسته میشم !میخابم!!نه تفریحی !!نه دلخوشی!!! نه یک عدد فردی بنام (دوس پسر ) جهت خوش بودن الکی!!!ولاغیررررررررر....همه دهه هفتادیا ازدواج کردن..ولی اای کاش یه دلخوشی بود (البته ازدواج نه) چون من خودمو میشناسم ...وابستگی و !!!دلدادگی!! برام خیلی مضره!! وروحیه مو وحشتناک بهم میریزه!!در حد خودکشی!!ولی خب یه دوستی باشه که آدم بدونه هست نه براای الکی خوش بودن..برای روزایی که واقعا نیاز داری 4 کلمه با یکی بحرفی..بخاای یه دور بزنی!!بخای چندقدم باهاش راه بری!!! هرچی صلاحه همون بشه...پسرخاله ما عروسیشو انداخته 8 بهمن!! البته احتمالا تا اون موقع سرما سوزش کمتر بشه.اگرچه تا به امروز هیچ برفی رو در داخل شهر رویت نکردیم.اطراف شهر وشهرستانها خیلی باریده به لطف خداا. برف ما هفته دیگه شروع میشه ،من میدونم...الهی شکرررر


یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 61 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 0:04