24آذر

ساخت وبلاگ

چندوقتی بود هوای آفتابی رو داشتیم تجربه میکردیم .البته سرد بودها ولی آفتاب میزد هر روز.کارها هم طبق معمول بیشتر از همیشه.دارم سعی میکنم که کارامو  کامل انجام بدم و گله ای نکنم.بهرحاال خداروشاکر باشم که صبح که از خواب بیدار میشم ، یه هدفی دارم که باید بلندشم و زود اماده شم و برم سراغش..دیروز گفتم آخرین روز آفتاب مهتاب بودن هوااس.برم اول آرایشگاه خودمو خوشجل کنم واینا.بعدش رفتم یه خرید کوچولو انجام دادم.یکم گشتم و برگشتم خونه.از امروز ابرای سیاه لونه کردن تو آسمون و احتمال اولین برف داخل شهر وجود داره .ان شالاه صلاح خدا هرچی باشه همون باشه.مستاجر خوشجلم اجارشو هنوز نداده .بعدش این پسرا هم فیش تلفنو واریز نمیکنن .بعدش میگن ما استفاده نمیکنیم وامروز فیش در آوردم میبینم 7 تومن زدن .اخرش گفتم بهرحاال خط تلفن رو واحده دیگه باید پرداخت بشه.حالا خدا کنه فیش برق رو واریز بکنن.من خوشم نمیاد اینجور چیزا رو پشت گوش بندازه آدم..حالا از تلفن استفاده نمیکنن ازبرق که استفاده میکنن.بنظرم مستاجری اصلا وجهه خوبی نیست.وقتی با آدمای بی خیال طرفی.حالا صدرحمت به اینا.مستاجر مادر گرام پول فیش آب رو نداده بود 400تا برامون فیش زده بودن .اومدن قطع کردن کنتورو.وهزار تا جریان دیگه که واقعا خیلی آدم بی شخصیت و بی فرهنگیه!! بسلامتی اولین برف هم داخل شهر شروع به باریدن کرده .شکرش باشه ...ماهان اونقد خوشحاله داشت میرفت برف بازی !!میگم هنوز برفی رو زمین جمع نشده .شال و کلاه کرده بودد.امشب خونه ما میخاد بمونه.فک کنم در عرض یه ساعت50 تا عمه عمه گفت بهم .همه جمله هاشم با عمه شروع میشه.یه نقاشی کشیده منم اونجام.همچین خوشگل منو کشیده ....چقدر خوشجیل بودم من !نمیدونستم..


یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 0:04